حرف اول

نمی دانم چه می خواهم بگویم
زبانم در دهان باز بسته ست
در تنگ قفس باز است و افسوس

که بال مرغ آوازم شکسته ست

نمی دانم چه می خواهم بگویم
غمی در استخوانم می گدازد
خیال ناشناسی آشنا رنگ

گهی می سوزدم گه می نوازد

گهی در خاطرم می جوشد این وهم
ز رنگ آمیزی غمهای انبوه
که در رگهام جای خون روان است

سیه داروی زهرآگین اندوه

فغانی گرم وخون آلود و پردرد
فرو می پیچیدم در سینه تنگ
چو فریاد یکی دیوانه گنگ

که می کوبد سر شوریده بر سنگ

سرشکی تلخ و شور از چشمه دل
نهان در سینه می جوشد شب و روز
چنان مار گرفتاری که ریزد

شرنگ خشمش از نیش جگر سوز

پریشان سایه ای آشفته آهنگ
ز مغزم می تراود گیج و گمراه
چو روح خوابگردی مات و مدهوش

که بی سامان به ره افتد شبانگاه

درون سینه ام دردی ست خونبار
که همچون گریه می گیرد گلویم

غمی ‌افتاده دردی گریه آلود
نمی دانم چه می خواهم بگویم



نظرات شما عزیزان:

ساغروساقی
ساعت14:45---26 اسفند 1390
ببین ای بانوی شرقی ! ای مث گریه صمیمی

همه ، هر چی دارم اینجاست ، تو این خورجین قدیمی

.

خورجینی که حتی تو خواب از تنم جدا نمیشه

مث اسم و سرنوشتم دنبالم بوده همیشه

.

بانوی شرقی من ای غنی تر از شقایق

مال تو ، ارزونی تو

خورجین قلب این عاشق

.

توی این خورجین کهنه شعر عاشقانه دارم

برای تو و به اسمت یه کتاب ترانه دارم

یه سبد گل دارم اما گل شرم و گل خواهش

تنی از عاطفه سیراب ، تنی تشنه ی نوازش

.

این بوی غریب راه نیست ، بوی آشنای عشقه

تپش قلب زمین نیست ، این صدا صدای عشقه

اسم تو داغی شرمه تو فضای سرد خورجین

خواستن تو یه ستاره ست پشت این ابرای سنگین

.

خورجینم اگه قدیمی ، اگه بی رنگه و پاره

برای تو اگه حتی ارزش بردن نداره

واسه من بود و نبوده ، هر چی که دارم همینه

خورجینی که قلب این عاشق ترین مرد زمینه


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







چهار شنبه 24 اسفند 1390برچسب:, |